07 Mar


 سلام خدا حالت چطوره؟ چيكار مي كني با بي معرفتي ما ها؟ خدا دلم گرفته ...! تو زمينت خيلي غريب شدم! ... زمين خيلي سرده من يخ زدم….! دلم از سرما مي لرزه ..! خدا دلم گرفته! درخت ها و گلها هم از زمين خسته شدن ... هي بالا ميان ..بالا ميان ... تا به تو برسن ....! امروز داشتم با يه درخت حرف مي زدم ... كلي درد دل كرد ..! داشت غصه مي خورد مي گفت هر چي تلاش مي كنم از اين بزرگتر نمي شم ..! ارزو داشت تا اونجا كه تو هستي رشد كنه و بزرگ بشه! درخت بيچاره! فكر مي كرد اينجوري به تو مي رسه ...! ... اخه بهم مي خندن ... اخه چشماشون كه نمي تونه محبت رو ببينه ... چشماشون اينم نمي تونه ببينه چند وقته چقدر خوشكل شدم! ديگه شعرايي كه برات گفتم رو واسه كسي نمي خونم مي دم فقط مال خودت باشه ...! اي هدهد صبا به سبا مي فرستمتبنگر كه از كجا به كجا مي فرستمتمي زارم شب ها كه مياي من دلت بخوابم .....! منم برات شعر مي خونم تا تو هم بخوابي ...! همش كه نمي شه تو لالايي بگي من بخوابم ..........! اخه چقدر به فكر مايي؟ كمي هم به فكر خودت باش خدا دارم از دستت دلگير مي شم ها؟ همش بيداري كه ....! اووووووو مي دوني چند ساله نخوابيدي؟ كه يه موقع ما رو به حال خودمون نگذاري؟ اخه چقدر با دوست داشتنت ما رو شرمنده مي كني؟ هان؟ مگه چند نفر تو دنيا مي دونن كه چقدر دوستشون داري؟ منم بعد از بيست و يك سال تازه فهميدم ...! گاهي به خودم حسوديم ميشه ...! اووووووو مي دوني چند ساله نخوابيدي؟ كه يه موقع ما رو به حال خودمون نگذاري؟ اخه چقدر با دوست داشتنت ما رو شرمنده مي كني؟ هان؟ مگه چند نفر تو دنيا مي دونن كه چقدر دوستشون داري؟ منم بعد از بيست و يك سال تازه فهميدم ...! گاهي به خودم حسوديم ميشه ...! اووووووو مي دوني چند ساله نخوابيدي؟ كه يه موقع ما رو به حال خودمون نگذاري؟ اخه چقدر با دوست داشتنت ما رو شرمنده مي كني؟ هان؟ مگه چند نفر تو دنيا مي دونن كه چقدر دوستشون داري؟ منم بعد از بيست و يك سال تازه فهميدم ...! گاهي به خودم حسوديم ميشه ...!به خودت قسم معرفت درختا بيشتر از ماست ...! از تنها قدرت حركتي كه دارن واسه اومدن پيش تو استفاده مي كنن! خيلي كند پيش مي رن ولي نا اميد نمي شن! گاهي شرمنده مي شم ...! با اين قدرتي كه به ما دادي و در مقابل قدرت تو پشيزي نيست چه جوري جو خدايي گرفتيم و مقابل تو ايستاديم خودت كه بهتر مي دوني ....! گاهي فكر مي كنم ما ها جدا بي جنبه هستيم ....! تو چه جوري مي دوني و باز اينقدر با اشتياق داستان زندگي تك تك مارو عاشقانه دنبال مي كني؟ اگه خدا نبودي بهت شك مي كردم ...! خدا اخه همش كه نمي شه تو بياي ديدن من ...! تو كه بهتر مي دوني چقدر دوست دارم بيام پيشت ..!


مي دونم دوست داري با دست پر بيام مي دونم منو مي شناسي و مي دوني دست خالي خيلي شرمندت مي شم ...! تو برام يه جوري معنا مي شي كه نمي تونم توصيف كنم تو همه جا هستي و من عاشق همه چيز و همه كس شدم .....! واسه درخت تو رشد و در واقع تعالي معنا مي شي ....! درختا عاشق جوونه زدنن چون يه قدم به تو نزديك مي شن ....! چه جوري من عاشق محبت كردن نباشم؟ چه جوري عاشق صداقت ومهربوني و كمك به ديگران نباشم؟ چه جوري چشم رو تجلياتت ببندم؟ چه جوري دستم رو دراز نكنم وقتي دستت رو دراز مي كني كه دستمو بگيري؟ وقتي در گوشم كلي شعر مي خوني چه جوري نشنوم؟ ....! چقدر مي شه با صداي پرنده ها رقصيد ...! مزم! خدا خيلي خوشحالم خيلي خوشحالم ديگه دستت رو رها نمي كنم! ديگه ازت دور نمي شم! ديگه دختر خوبي مي شم! تو هم قول بده منو ببري پيش خودت ....! همش كه نمي شه تو بياي پيش من ... !! 

Comments
* The email will not be published on the website.
I BUILT MY SITE FOR FREE USING